مدت مطالعه: 2 دقیقه
در کویر تشنهٔ زمان، گاه چهرههایی میدرخشند که نه تنها تاریخ، که جان آدمی را سیراب میکنند. فریدالدین عطار نیشابوری، آن عارف شاعر و شاعر عارف، یکی از این چهرههای تابناک است که ۲۵ فروردین، بهانهای است تا بار دیگر به آسمان اندیشهاش پرواز کنیم.
عطار، داروفروشی بود که دکانش نه تنها مرهم دردهای جسم، که درمانگاه روح تشنگان شد. از کدکن تا شادیاخ، از مکه تا ماوراءالنهر، سفرش نه برای گشتوگذار، که برای گشودن چشمهای بسته بود. او با قلمش، داروی شفابخشی ساخت به نام عرفان؛ دارویی که دردهای بیپاسخ آدمی را درمان میکرد.
منطقالطیر، شاهکار بیهمتایش، روایت سفر مرغان به سوی سیمرغ است؛ روایتی از هفت وادی طلب، عشق، معرفت، و سرانجام فنا. این کتاب، تنها یک مثنوی نیست، نقشهای است برای پرواز روح به سوی حقیقت. عطار به ما آموخت که هرکس، همچون مرغی در این سیمرغآشیان، باید از خویشتن بگذرد تا به خویشتن حقیقی برسد.
و چه دردناک که این حکیم نیشابوری، در آشوب حمله مغولان، با خون خویش بر دیوار تاریخ نوشت:
"در کوی تو رسم سرافرازی این است / مستان تو را کمینهبازی این است..."
حتی مرگش نیز درس شد؛ درس عاشقانه زیستن و عارفانه مردن.
امروز، در دنیایی که گاه از معنویت تهی میشود، بازخوانی اندیشههای عطار، نسیمی است فرحبخش. او به ما یادآوری میکند که ادبیات، تنها بازی با واژهها نیست، بلکه بالی است برای پرواز به ملکوت معنا. همانگونه که مولانا، شاگرد معنویاش، در سوگ او گفت:
"عطار روح بود و سنایی دو چشم او / ما از پی سنایی و عطار آمدیم."
محدثه غلامی- دبیر انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی
پایان خبر