بسم الله الرحمن الرحیم
نوشته بود: «خداوندا! ای عزیز، من سالهاست از کاروانی جامانده ام، چگونه ممکن است کسی را که چهل سال بر درت ایستاده است نپذیری؟»
نوشته بود: عزیزم! من از بی قراری و رسوایی جاماندگی سر به بیابان ها گذارده ام...»
امامش هم قبل از این فرموده بود:« اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او، از رفتار او، از اخلاق او استشمام میشود، بدانید او شهید میشود.»
ساعت یک و بیست دقیقه نیمه شب جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ زمانی که سنگینی خواب ما را با خود برده بود، او به آنچه سالها در پی آن بود رسید و آسمانی شد؛ آقایمان فرموده بود:, «این حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند ان شاء الله»، فرموده بود «از ایشان قول بگیرید به شرطی که زیر قولش نزند ... » یقین دارم که خودش از او قول گرفته بود و قول و قراری بین آنها بود که به ما هم توصیه میکرد اما ما نفهمیدیم ... و چه زود دیر شد ...
تازه از بعد از جنگ با داعش او را شناخته بودیم، در حالی که سالها در مناطق مرزی و محروم مجاهدت کرده بود... به هر حال ما ملت، عاشقش شده بودیم ... غفلت کردیم و امروز بی حاج قاسم در بحبوحه حوادث سریع و متعدد منطقه قرار گرفته ایم...
بی حاج قاسم ... نه هرگز، او تازه دستش برای امور باز شده است چرا که حقیقت این است که شهدا زنده هستند ونزد پروردگارشان روزی میخورند ، یقینا خوب دارند میبینند و بهار از قبل دارند فرماندهی میکنند...
و اینک این ما به راستی در کدام سوی تاریخ ایستادهایم، نسبت ما با مظلومیت مردم غزه و لبنان و سوریه چیست؟ نسبت ما با سربازی امام زمانمان چیست؟
اینها همه تلنگری برای نگارنده است و هر کس که بخواند...
خاطرات و یادهای شهدا در مقابل ماست ... بهانه ای نیست و حقیقت روز به روز آشکارتر میشود... «شهدا شرمنده ایم ...» یک شعار و تعارف نیست یک حقیقت است ...
حاج قاسم عزیز ای حبیب ما، امسال که پنجمین سالروز شهادت تان مصادف شده است با شب آرزوها، ما را شفاعت کنید ...
ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور
کویرم، چشمهای تشنهام دلتنگ بارانند
تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی
شهیدان در نگاه تو نماز عشق میخوانند
مجید کریمی- معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه هرمزگان
پایان خبر